اما به رغم سادگیش موج درد شد
پیچید همچو باد به گوش زمانه ها
شد ماندگار در دل تاریخ و رویداد
هر کس به گونه ایی به تصویر می کشید
افسانه ایی که ساده ترین رنگ ساده بود
کم کم گذشت زمرز فسانه ها
رفت و رسید تا به سر قله نفاق
وقتی که روی نمود، همه جا پر نفاق دید
تازه خبر رسید که این ساده ،ساده هم نبود
در پشت سادگی همه رنگ وریا عیان
این بار گونه ایی دگر رفت به ذهنها
افسانه ایی دوباره ساخت از آن سادگی خبر
در انتها کسی نگفت که از سادگی گذشت
حرف بزرگ ساده دروغی بزرگ شد
تا مرز بی نهایت از آن سادگی گذشت
بر گشت ودید پشت سرش خرمنی ریا
افتاده روی واژه صدق و صفای شهر
رفت از میان دوباره همه مهربان شدن
آمد به جای مهر همه جا کینه و نفاق
باور نمی کنی خبری ساده این چنین
دنیایی از بلا و کینه و جور و جفا شود
اکنون تمام شهر شده کینه و ریا
جنگیست بین مردم واهرمن و خدا
با یک خبر به سادگی یک نگاه خوب
رفتیم تا که بشکند عهد و وفایمان
ای کاش می شدی که ز نو باورش کنیم
آن ساده تک خبر
چیزی نبود به غیر از دروغ محض
مسجدسلیمان پورهاشمی